معنی فارسی chronicity
B1مزمن بودن، به دوام یا استمرار یک وضعیت یا بیماری اشاره دارد.
The quality of being chronic; the duration or persistence of a condition.
- NOUN
example
معنی(example):
مزمن بودن وضعیت او به این معنی است که او به درمان منظم نیاز دارد.
مثال:
The chronicity of his condition means he needs regular treatment.
معنی(example):
مزمن بودن میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیمار داشته باشد.
مثال:
Chronicity can greatly affect the patient's quality of life.
معنی فارسی کلمه chronicity
:
مزمن بودن، به دوام یا استمرار یک وضعیت یا بیماری اشاره دارد.