معنی فارسی chronobiology

B2

زیست‌زمان‌شناسی، علم مطالعه ریتم‌ها و چرخه‌های زیستی در موجودات زنده و تأثیر آن‌ها بر رفتار و عملکرد آنها.

The study of biological rhythms and their effects on living organisms.

noun
معنی(noun):

The study of the effects of time on biological systems, especially the effects of periodicity

example
معنی(example):

زیست‌زمان‌شناسی بررسی می‌کند که چگونه ریتم‌های زیستی بر موجودات زنده تأثیر می‌گذارند.

مثال:

Chronobiology studies how biological rhythms affect living organisms.

معنی(example):

او یک مقاله درباره زیست‌زمان‌شناسی و تأثیر آن بر سلامت نوشت.

مثال:

She wrote a paper on chronobiology and its impact on health.

معنی فارسی کلمه chronobiology

: معنی chronobiology به فارسی

زیست‌زمان‌شناسی، علم مطالعه ریتم‌ها و چرخه‌های زیستی در موجودات زنده و تأثیر آن‌ها بر رفتار و عملکرد آنها.