معنی فارسی chunner
B1زمزمه کردن یا صحبت کردن آرام و بیصدای خود.
To murmur or speak softly to oneself.
- VERB
example
معنی(example):
او وقتی فکر میکند به خود زمزمه میکند.
مثال:
He tends to chunner to himself when he's thinking.
معنی(example):
او به آرامی یک آهنگ را هنگام کار زمزمه میکرد.
مثال:
She was chunnering a song as she worked.
معنی فارسی کلمه chunner
:
زمزمه کردن یا صحبت کردن آرام و بیصدای خود.