معنی فارسی churchgo

B1

کلیسای رفتن به افرادی اشاره دارد که به‌طور منظم به کلیسا می‌روند.

A person who regularly attends church services.

example
معنی(example):

کلیسای رفتن هر یکشنبه در مراسم شرکت می‌کند.

مثال:

The churchgo attends services every Sunday.

معنی(example):

کلیسای رفتن بخش مهمی از زندگی او است.

مثال:

Being a churchgo is an important part of his life.

معنی فارسی کلمه churchgo

: معنی churchgo به فارسی

کلیسای رفتن به افرادی اشاره دارد که به‌طور منظم به کلیسا می‌روند.