معنی فارسی churchgrith

B2

زمین یا محدوده‌ای که اطراف کلیسا را احاطه کرده، معمولا برای مقاصد مذهبی و اجتماعی استفاده می‌شود.

The land or area surrounding a church, often used for religious and communal purposes.

example
معنی(example):

کلیسای محوطه شامل زمین اطراف کلیسا بود.

مثال:

The churchgrith included the land surrounding the church.

معنی(example):

یک کلیسای محوطه معمولاً به عنوان نشانه‌ای از مرز در جوامع تاریخی عمل می‌کرد.

مثال:

A churchgrith often served as a boundary marker in historical communities.

معنی فارسی کلمه churchgrith

: معنی churchgrith به فارسی

زمین یا محدوده‌ای که اطراف کلیسا را احاطه کرده، معمولا برای مقاصد مذهبی و اجتماعی استفاده می‌شود.