معنی فارسی churchified

B2

تبدیل یا سازگار کردن یک مکان یا فرهنگ به کلیسا و مناسک آن.

Made to conform to or reflect the characteristics of a church or Christian practices.

example
معنی(example):

چشم‌انداز با بسیاری از ساختمان‌ها و گنبدهای جدید کلیسایی شده است.

مثال:

The landscape has been churchified with many new buildings and steeples.

معنی(example):

در برخی مناطق، روش‌های سنتی در طول سال‌ها کلیسایی شده‌اند.

مثال:

In some regions, traditional practices have been churchified over the years.

معنی فارسی کلمه churchified

: معنی churchified به فارسی

تبدیل یا سازگار کردن یک مکان یا فرهنگ به کلیسا و مناسک آن.