معنی فارسی churchliest

B1

بیشترین اتصال به کلیسا یا صفات کلیسایی، به ویژه در روابط اجتماعی و دینی.

Most characteristic of or devoted to a church; specifically relating to religious community or practices.

example
معنی(example):

مریم، مؤمن ترین عضو گروه ما همیشه دعاها را رهبری می‌کند.

مثال:

The churchliest member of our group always leads the prayers.

معنی(example):

او برای مراسم کلیسایی روز یکشنبه در بهترین لباس ظاهر شد.

مثال:

He dressed in the churchliest attire for the Sunday service.

معنی فارسی کلمه churchliest

: معنی churchliest به فارسی

بیشترین اتصال به کلیسا یا صفات کلیسایی، به ویژه در روابط اجتماعی و دینی.