معنی فارسی circuity
B1دایرهای بودن، به معنی غیرمستقیم یا پیچیده بودن مسیر یا استدلال.
The quality of being circuitous or roundabout in direction or argument.
- NOUN
example
معنی(example):
دایرهای بودن مسیر باعث شد سفر طولانیتر از حد انتظار شود.
مثال:
The circuity of the route made the journey longer than expected.
معنی(example):
او در حین بحث به دایرهای بودن استدلال اشاره کرد.
مثال:
He noted the circuity of the argument during the debate.
معنی فارسی کلمه circuity
:
دایرهای بودن، به معنی غیرمستقیم یا پیچیده بودن مسیر یا استدلال.