معنی فارسی circularly
B1به صورت دایرهای، به طوری که شکل دایرهای شکل بگیرد.
In a circular manner; in a way that forms a circle.
- ADVERB
example
معنی(example):
چرخها به صورت مدور بر روی ریل میچرخند.
مثال:
The wheels turn circularly on the track.
معنی(example):
دستورالعملها از ما خواستند که صندلیها را به صورت دایرهای بچینیم.
مثال:
The instructions asked us to arrange the chairs circularly.
معنی فارسی کلمه circularly
:
به صورت دایرهای، به طوری که شکل دایرهای شکل بگیرد.