معنی فارسی circumclude
B1احاطه کردن، دور یک چیز را گرفتن.
To enclose around something.
- VERB
example
معنی(example):
این طراحی کل ناحیه را احاطه خواهد کرد تا حس محصور بودن ایجاد کند.
مثال:
The design will circumclude the entire area to provide a sense of enclosure.
معنی(example):
آنها تصمیم داشتند فضای محصور را با حصارها احاطه کنند.
مثال:
They planned to circumclude the space with fences.
معنی فارسی کلمه circumclude
:
احاطه کردن، دور یک چیز را گرفتن.