معنی فارسی civilisatory
B2متعلق به فرآیند ایجاد ساختاری مدنی و اجتماعی.
Relating to actions or policies that foster civil society.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تأثیر تمدنی اصلاحات واضح بود.
مثال:
The civilisatory impact of the reforms was clear.
معنی(example):
آنها بر پروژههای تمدنی برای بهبود جامعه تمرکز کردند.
مثال:
They focused on civilisatory projects for community betterment.
معنی فارسی کلمه civilisatory
:
متعلق به فرآیند ایجاد ساختاری مدنی و اجتماعی.