معنی فارسی civilisable

B1

قابل تبدیل به یک جامعه مدنی و سازمان یافته.

Capable of being made civil, organized, or orderly.

example
معنی(example):

این شهر روزگاری تصور می‌شد که قابل مدنی‌سازی است.

مثال:

The town was once thought to be civilisable.

معنی(example):

تلاش‌ها برای رفتار مدنی می‌تواند به رشد جامعه منجر شود.

مثال:

Efforts toward civilisable behavior can lead to community growth.

معنی فارسی کلمه civilisable

: معنی civilisable به فارسی

قابل تبدیل به یک جامعه مدنی و سازمان یافته.