معنی فارسی civilizedness

B2

ویژگی‌های یک جامعه که بیانگر فرهنگ، آداب و رسوم و رفتارهای مودبانه است.

The state or quality of being civilized.

example
معنی(example):

تمدنی بودن یک جامعه می‌تواند بر اساس قوانین و آداب و رسوم آن قضاوت شود.

مثال:

The civilizedness of a society can be judged by its laws and customs.

معنی(example):

تمدنی بودن او در احترام به دیگران مشهود بود.

مثال:

His civilizedness was evident in his respect for others.

معنی فارسی کلمه civilizedness

: معنی civilizedness به فارسی

ویژگی‌های یک جامعه که بیانگر فرهنگ، آداب و رسوم و رفتارهای مودبانه است.