معنی فارسی clacker
B1ابزاری که صدای کلک تولید میکند، معمولاً از دو یا چند بخش متحرک ساخته میشود.
An object that makes a clacking sound, often used in toys or games.
- NOUN
example
معنی(example):
این اسباببازی یک کلکر ساده بود که صدا تولید میکرد.
مثال:
The toy was a simple clacker that made noise.
معنی(example):
او از یک کلکر استفاده کرد تا توجه سگ را جلب کند.
مثال:
He used a clacker to get the dog's attention.
معنی فارسی کلمه clacker
:
ابزاری که صدای کلک تولید میکند، معمولاً از دو یا چند بخش متحرک ساخته میشود.