معنی فارسی clamation
B2اعلام، بیانیه یا دعوت به عمل.
An announcement or formal declaration.
- NOUN
example
معنی(example):
شکوه پیروزی آنها جشن گرفته شد.
مثال:
The clamation of their victory was celebrated.
معنی(example):
او درباره نیاز به تغییر اعلامیهای صادر کرد.
مثال:
He made a clamation about the need for change.
معنی فارسی کلمه clamation
:
اعلام، بیانیه یا دعوت به عمل.