معنی فارسی clamantly
B1به روشی شفاف و واضح، گویایی و قابل فهم.
In a manner that clearly expresses a point of view or feelings.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور واضحی درباره نظراتش صحبت کرد.
مثال:
She spoke clamantly about her views.
معنی(example):
کودکان بهطور واضحی هیجان خود را ابراز کردند.
مثال:
The children clamantly expressed their excitement.
معنی فارسی کلمه clamantly
:
به روشی شفاف و واضح، گویایی و قابل فهم.