معنی فارسی clamp down

B1

سختگیری کردن یا محدود کردن شدید رفتار یا عملی غیرمطلوب.

To take strong action to stop or restrict something undesirable.

example
معنی(example):

مدرسه تصمیم گرفت که بر روی زورگویی سختگیری کند.

مثال:

The school decided to clamp down on bullying.

معنی(example):

آنها باید بر روی هدررفت در دفتر سختگیری کنند.

مثال:

They need to clamp down on waste in the office.

معنی فارسی کلمه clamp down

: معنی clamp down به فارسی

سختگیری کردن یا محدود کردن شدید رفتار یا عملی غیرمطلوب.