معنی فارسی clangoring

B1

صدای مداوم و ناگهانی یا آسیب‌زننده مانند صدای زنگ یا ضربه.

A loud, harsh noise or sound.

example
معنی(example):

صداي زنگ‌ها در دره طنين‌انداز شد.

مثال:

The clangoring of the bells echoed through the valley.

معنی(example):

کارگران هنگام ساخت ساختمان جدید صداهایی به هم می‌زدند.

مثال:

The workers were clangoring as they constructed the new building.

معنی فارسی کلمه clangoring

: معنی clangoring به فارسی

صدای مداوم و ناگهانی یا آسیب‌زننده مانند صدای زنگ یا ضربه.