معنی فارسی clankingly

B1

clankingly، به معنای به شیوه‌ای که صداهای خشن و فلزی ایجاد کند.

In a manner that produces a loud, harsh metallic sound.

example
معنی(example):

او با صدای clankingly از پله‌های فلزی پایین رفت.

مثال:

He walked clankingly down the metal stairs.

معنی(example):

ماشین‌آلات در کارخانه با صدای clankingly کار می‌کردند.

مثال:

The machinery operated clankingly in the factory.

معنی فارسی کلمه clankingly

: معنی clankingly به فارسی

clankingly، به معنای به شیوه‌ای که صداهای خشن و فلزی ایجاد کند.