معنی فارسی clarioned
B1به معنای اعلام یا اطلاعرسانی رسمی یک خبر یا تغییر.
To announce or make known, especially in a formal manner.
- VERB
example
معنی(example):
خبر به همه مردم شهر اطلاع داده شد.
مثال:
The news was clarioned to everyone in the town.
معنی(example):
آنها تغییرات در سیاست را در طول نشست اطلاعرسانی کردند.
مثال:
They clarioned the changes in policy during the meeting.
معنی فارسی کلمه clarioned
:
به معنای اعلام یا اطلاعرسانی رسمی یک خبر یا تغییر.