معنی فارسی clarioning

B1

اعلان یا اطلاع‌رسانی در یک شکل واضح و بلند.

The act of announcing or proclaiming loudly and clearly.

example
معنی(example):

او خبر را از بالای تپه اعلام کرد.

مثال:

He was clarioning the news from the top of the hill.

معنی(example):

آنها پیروزی خود را در سراسر خیابان‌ها اعلام می‌کردند.

مثال:

They were clarioning their victory throughout the streets.

معنی فارسی کلمه clarioning

: معنی clarioning به فارسی

اعلان یا اطلاع‌رسانی در یک شکل واضح و بلند.