معنی فارسی clashy
B1مضطرب، متضاد، به عنوان صفتی برای توصیف چیزی که به وضوح غیر همخوانی یا تضاد دارد.
Characterized by conflict or disagreement; being incompatible.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شخصیت متضاد او در گروه او را متمایز کرد.
مثال:
Her clashy personality made her stand out in the group.
معنی(example):
رنگهای متضاد نقاشی توجه را جلب کرد.
مثال:
The clashy colors of the painting drew attention.
معنی فارسی کلمه clashy
:
مضطرب، متضاد، به عنوان صفتی برای توصیف چیزی که به وضوح غیر همخوانی یا تضاد دارد.