معنی فارسی claughted

B1

شکل گذشته فعل claught، وجود یک عمل قوی در توقف یا گرفتگی.

The past participle of claught, meaning seized or grasped.

example
معنی(example):

سگ چوب را گرفت و فرار کرد.

مثال:

The dog claughted the stick and ran away.

معنی(example):

او از چرخش ناگهانی حوادث احساس گرفتگی کرد.

مثال:

He felt claughted by the sudden turn of events.

معنی فارسی کلمه claughted

: معنی claughted به فارسی

شکل گذشته فعل claught، وجود یک عمل قوی در توقف یا گرفتگی.