معنی فارسی clavering
B1کلاور کردن، اشاره به مشغول بودن در گفتگوها و مباحثات غیررسمی.
The act of engaging in light, informal conversation.
- VERB
example
معنی(example):
آنها شب را به کلاور کردن درباره یادآوریهای کودکی گذراندند.
مثال:
They spent the evening clavering about their childhood memories.
معنی(example):
بهجای کار کردن، آنها خود را در حال کلاور کردن یافتند.
مثال:
Instead of working, they found themselves clavering away.
معنی فارسی کلمه clavering
:
کلاور کردن، اشاره به مشغول بودن در گفتگوها و مباحثات غیررسمی.