معنی فارسی clayer
B1کسی که به ساخت یا فرمدهی به اشیاء از گل مشغول است.
A person who shapes or works with clay, especially in pottery.
- NOUN
example
معنی(example):
گلساز گلدان را با مهارت زیادی شکل داد.
مثال:
The clayer shaped the pot with great skill.
معنی(example):
او یک گلساز ماهر است که به خاطر طراحیهای منحصر به فردش شناخته شده است.
مثال:
He is a skilled clayer known for his unique designs.
معنی فارسی کلمه clayer
:
کسی که به ساخت یا فرمدهی به اشیاء از گل مشغول است.