معنی فارسی clear the way

B1

از میان برداشتن موانع یا مشکلات به‌منظور ایجاد امکان عبور یا پیشرفت.

To remove obstacles to allow passage or progress.

example
معنی(example):

تیم ساختمانی برای پاک کردن راه جدید مشغول کار بود.

مثال:

The construction team worked to clear the way for the new road.

معنی(example):

ما باید راه را برای عبور آمبولانس پاک کنیم.

مثال:

We need to clear the way for the ambulance to pass.

معنی فارسی کلمه clear the way

: معنی clear the way به فارسی

از میان برداشتن موانع یا مشکلات به‌منظور ایجاد امکان عبور یا پیشرفت.