معنی فارسی clencher

B1

قانع‌کننده، نکته‌ای که در یک بحث یا گفت‌وگو قوی و موثر باشد.

A decisive or compelling point in an argument or narrative.

example
معنی(example):

نقطه نهایی در استدلال او واقعاً قانع‌کننده بود.

مثال:

The final point in her argument was a real clencher.

معنی(example):

داستان او شامل یک نقطه قانع‌کننده بود که همه را به فکر فرو برد.

مثال:

His story included a clencher that made everyone think.

معنی فارسی کلمه clencher

: معنی clencher به فارسی

قانع‌کننده، نکته‌ای که در یک بحث یا گفت‌وگو قوی و موثر باشد.