معنی فارسی cleverishly

B1

به شیوه‌ای هوشمندانه و ذکاوت‌آمیز انجام دادن کارها.

In a manner that shows cleverness or ingenuity.

example
معنی(example):

او کار را به طرز هوشمندانه‌ای انجام داد و همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

He completed the task cleverishly, impressing everyone.

معنی(example):

او مفهوم را به طور هوشمندانه توضیح داد و آن را آسان‌تر کرد.

مثال:

She explained the concept cleverishly, making it easier to understand.

معنی فارسی کلمه cleverishly

: معنی cleverishly به فارسی

به شیوه‌ای هوشمندانه و ذکاوت‌آمیز انجام دادن کارها.