معنی فارسی clientry

B2

دسته‌بندی و شناسایی مشتریان و نیازهای آن‌ها برای بهبود خدمات و محصولات.

The categorization and understanding of clientele for better service and product offerings.

example
معنی(example):

کلاینتری شرکت برای استراتژی بازاریابی آن اساسی است.

مثال:

The clientry of the firm is essential for its marketing strategy.

معنی(example):

درک کلاینتری می‌تواند خدمات مشتری را بهبود بخشد.

مثال:

Understanding clientry can improve customer service.

معنی فارسی کلمه clientry

: معنی clientry به فارسی

دسته‌بندی و شناسایی مشتریان و نیازهای آن‌ها برای بهبود خدمات و محصولات.