معنی فارسی clientship

B2

وضعیت یا شرایطی که در آن فرد یا شرکتی به عنوان مشتری شناخته می‌شود و با آن رابطه دارد.

The status or condition of being a client or customer, often in a professional relationship.

example
معنی(example):

او به رابطه مشتری‌اش با شرکت‌های معروف ارزش می‌داد.

مثال:

He valued his clientship with renowned businesses.

معنی(example):

ساختن یک رابطه قوی مشتری‌محور می‌تواند به موفقیت‌های بلندمدت منجر شود.

مثال:

Building strong clientship can lead to long-term success.

معنی فارسی کلمه clientship

: معنی clientship به فارسی

وضعیت یا شرایطی که در آن فرد یا شرکتی به عنوان مشتری شناخته می‌شود و با آن رابطه دارد.