معنی فارسی clifftop

B1

نقطه یا بالای صخره، جایی که از آنجا می‌توان منظره‌ای وسیع مشاهده کرد.

The top area of a cliff, often offering panoramic views.

noun
معنی(noun):

The top of a cliff.

example
معنی(example):

بالای صخره دید فوق‌العاده‌ای از اقیانوس فراهم کرد.

مثال:

The clifftop provided a stunning view of the ocean.

معنی(example):

ما به بالای صخره پیاده‌روی کردیم تا غروب آفتاب را ببینیم.

مثال:

We hiked to the clifftop to watch the sunset.

معنی فارسی کلمه clifftop

: معنی clifftop به فارسی

نقطه یا بالای صخره، جایی که از آنجا می‌توان منظره‌ای وسیع مشاهده کرد.