معنی فارسی clinally
B1بهصورت کلینالی، بهویژه در زمینهها و تنوعهای جغرافیایی به کار میرود.
In a manner that relates to clines or gradual changes across gradients.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها بهصورت کلینالی تحلیل شدند تا الگوها شناسایی شوند.
مثال:
The data were analyzed clinally to identify patterns.
معنی(example):
این مطالعه بررسی کرد که چگونه صفات بهطور کلینالی در مناطق مختلف تغییر میکند.
مثال:
The study examined how traits varied clinally across regions.
معنی فارسی کلمه clinally
:
بهصورت کلینالی، بهویژه در زمینهها و تنوعهای جغرافیایی به کار میرود.