معنی فارسی clinkering
B2به صدای برخورد اشیای سخت به یکدیگر، مخصوصاً در مورد شیشه یا سکهها، اشاره دارد.
The sound made by the collision of hard objects, especially glass or coins.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای برخورد شیشهها اتاق را پر کرد.
مثال:
The sound of clinkering glass filled the room.
معنی(example):
ما میتوانستیم صدای برخورد سکهها در جیبش را بشنویم.
مثال:
We could hear the clinkering of coins in his pocket.
معنی فارسی کلمه clinkering
:
به صدای برخورد اشیای سخت به یکدیگر، مخصوصاً در مورد شیشه یا سکهها، اشاره دارد.