معنی فارسی clinometrical

B1

مرتبط با کلینومتری; ویژگی‌ها و داده‌های اندازه‌گیری زوایا و شیب‌ها.

Pertaining to or characterized by clinometry, particularly in measurement.

example
معنی(example):

داده‌های کلینومتریک برای مهندسان ضروری است.

مثال:

Clinometrical data is essential for engineers.

معنی(example):

تحلیل کلینومتریک تغییرات شیب را نشان داد.

مثال:

The clinometrical analysis showed the variations in slope.

معنی فارسی کلمه clinometrical

: معنی clinometrical به فارسی

مرتبط با کلینومتری; ویژگی‌ها و داده‌های اندازه‌گیری زوایا و شیب‌ها.