معنی فارسی clitch

B1

اشکال یا نقصی کوچک در سیستم یا نرم‌افزار که باعث بروز مشکلات موقتی می‌شود.

A minor flaw or glitch in a system or software that causes temporary issues.

example
معنی(example):

نرم‌افزار جدید در هنگام نصب دچار یک اشکال شد.

مثال:

The new software experienced a clitch during installation.

معنی(example):

ما باید اشکالی را که باعث پیام خطا شد، برطرف کنیم.

مثال:

We need to fix the clitch that caused the error message.

معنی فارسی کلمه clitch

: معنی clitch به فارسی

اشکال یا نقصی کوچک در سیستم یا نرم‌افزار که باعث بروز مشکلات موقتی می‌شود.