معنی فارسی cliticised

B1

کلمات اصلی که به صورت کلیتیک درآمده‌اند در یک متن یا گفتار.

Words that have been formed into clitic forms in written or spoken texts.

example
معنی(example):

متن برای اختصار کلیتیک شده بود.

مثال:

The text was cliticised for brevity.

معنی(example):

بسیاری از زبان‌ها برای سهولت اشکال کلیتیک شده دارند.

مثال:

Many languages have cliticised forms for convenience.

معنی فارسی کلمه cliticised

: معنی cliticised به فارسی

کلمات اصلی که به صورت کلیتیک درآمده‌اند در یک متن یا گفتار.