معنی فارسی clittered
B1در اینجا به معنای شلوغ شدن یا پراکنده شدن چیزها در یک منطقه به شیوهای غیررسمی است.
To be filled or cluttered, often used informally; can refer to excessive items in a space.
- verb
verb
معنی(verb):
To clatter lightly; to make a soft rattling noise.
example
معنی(example):
اصطلاح خیلی شلوغ به طریقۀ طنزآمیز میتواند به یک منطقهی بیشازحد شلوغ اشاره کند.
مثال:
The term clittered can describe an overly cluttered area in a humorous sense.
معنی(example):
بعد از مهمانی، اتاق با دکوریها و بطریهای خالی خیلی شلوغ بود.
مثال:
After the party, the room was clittered with decorations and empty bottles.
معنی فارسی کلمه clittered
:
در اینجا به معنای شلوغ شدن یا پراکنده شدن چیزها در یک منطقه به شیوهای غیررسمی است.