معنی فارسی clock-watched

B1

به ساعت نگاه کردن به طور مکرر، معمولاً به دلیل انتظار برای چیزی.

To frequently check the time, often while waiting for something.

example
معنی(example):

او تمام شب به ساعت نگاه می‌کرد و منتظر شروع جلسه بود.

مثال:

She clock-watched all evening, waiting for the meeting to start.

معنی(example):

در آن سخنرانی کسل‌کننده، بسیاری از دانش‌آموزان به ساعت نگاه می‌کردند.

مثال:

In that boring lecture, many students clock-watched.

معنی فارسی کلمه clock-watched

: معنی clock-watched به فارسی

به ساعت نگاه کردن به طور مکرر، معمولاً به دلیل انتظار برای چیزی.