معنی فارسی clockwatch

B1

ساعتی که برای نشان دادن زمان به صورت عمومی طراحی شده است.

A watch designed to be stylish or practical for telling time.

example
معنی(example):

یک ساعت مچی برای مدیریت زمان در زندگی پرمشغله ما ضروری است.

مثال:

A clockwatch is essential for time management in our busy lives.

معنی(example):

مردم اغلب یک ساعت مچی شیک برای مناسبت‌های خاص خریداری می‌کنند.

مثال:

People often buy a stylish clockwatch for special occasions.

معنی فارسی کلمه clockwatch

: معنی clockwatch به فارسی

ساعتی که برای نشان دادن زمان به صورت عمومی طراحی شده است.