معنی فارسی clockwatching
B1نگاه کردن به ساعت، به‌ویژه زمانی که فرد مشتاق پایان یک فعالیت یا کار است.
The act of frequently looking at the clock, typically because one is bored or anxious for an event to end.
- noun
noun
معنی(noun):
Continually looking at the time to see how much longer one has to work or study
example
معنی(example):
او در طول جلسه طولانی به ساعت نگاه می‌کرد.
مثال:
She was clockwatching during the long meeting.
معنی(example):
نگاه کردن به ساعت زمانی که در محل کار خسته هستید، معمولی است.
مثال:
Clockwatching is common when you are bored at work.
معنی فارسی کلمه clockwatching
:
نگاه کردن به ساعت، به‌ویژه زمانی که فرد مشتاق پایان یک فعالیت یا کار است.
