معنی فارسی cloggily
B1به طور کلاگی، به طور کند یا سنگین حرکت کردن.
Cloggily means moving in a slow or obstructed manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز کلاگی راه میرفت که سخت بود او را دنبال کرد.
مثال:
He walked cloggingly, making it hard to keep up.
معنی(example):
ترافیک در ساعت شلوغی به طرز کلاگی حرکت میکرد.
مثال:
The traffic moved cloggingly during rush hour.
معنی فارسی کلمه cloggily
:
به طور کلاگی، به طور کند یا سنگین حرکت کردن.