معنی فارسی cloof

B1

بستن یا مسدود کردن یک ورودی یا خروجی.

To close or seal something, usually to prevent entry or exit.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت در را ببندد تا از سر و صدا جلوگیری کند.

مثال:

He decided to cloof the door to prevent the noise.

معنی(example):

بسته شدن ظرف باعث شد که نشتی نداشته باشد.

مثال:

The cloof of the container ensured no leaks.

معنی فارسی کلمه cloof

: معنی cloof به فارسی

بستن یا مسدود کردن یک ورودی یا خروجی.