معنی فارسی cloop
B1حلقه زدن یا گره زدن برای محکم کردن یک چیز.
An action of looping or tying something securely.
- VERB
example
معنی(example):
او به طناب یک حلقه زد تا بار را محکم کند.
مثال:
He gave the rope a cloop to secure the load.
معنی(example):
مطمئن شوید که انتهای سیم را حلقه کنید تا از حوادث جلوگیری شود.
مثال:
Make sure to cloop the end of the wire to avoid accidents.
معنی فارسی کلمه cloop
:
حلقه زدن یا گره زدن برای محکم کردن یک چیز.