معنی فارسی clottage

B1

نوعی از ساخت و ساز که معمولاً در مناطق روستایی صورت می‌گیرد.

A small house or shelter, typically in a rural area, often used for holidays or weekends.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت در حومه شهر یک کلوتیج بسازد.

مثال:

He decided to build a clottage in the countryside.

معنی(example):

کلوتیج برای فرارهای آخر هفته ایده‌آل بود.

مثال:

The clottage was perfect for weekend getaways.

معنی فارسی کلمه clottage

: معنی clottage به فارسی

نوعی از ساخت و ساز که معمولاً در مناطق روستایی صورت می‌گیرد.