معنی فارسی clumper
B1ابزاری که برای آوردن دو یا چند قطعه به هم و ایجاد صدا یا حرکت استفاده میشود.
An object or tool that makes a clumping sound when dropped or used.
- NOUN
example
معنی(example):
وقتی که زمین افتاد، آن صدای بلندی ایجاد کرد.
مثال:
The clumper made a loud noise when it fell.
معنی(example):
از کلومپرها اغلب در ساخت و ساز استفاده میشود.
مثال:
The clumper is often used in construction.
معنی فارسی کلمه clumper
:
ابزاری که برای آوردن دو یا چند قطعه به هم و ایجاد صدا یا حرکت استفاده میشود.