معنی فارسی clumpishness
B1ویژگی دست و پا چلفتی بودن که میتواند باعث مشکلات در تعاملات اجتماعی شود.
The quality of being clumsy or awkward in movement.
- NOUN
example
معنی(example):
دست و پا چلفتیاش وقتی که سعی کرد برقصید روشن بود.
مثال:
His clumpishness was evident when he tried to dance.
معنی(example):
دست و پا چلفتی بودن میتواند تعاملات اجتماعی را دشوار کند.
مثال:
Clumpishness can make social interactions difficult.
معنی فارسی کلمه clumpishness
:
ویژگی دست و پا چلفتی بودن که میتواند باعث مشکلات در تعاملات اجتماعی شود.