معنی فارسی clumpst
B1عملی که در آن دادهها یا اشیاء به صورت چنبرهای گرد هم میآیند.
To gather or be collected in a clump or group.
- VERB
example
معنی(example):
دادهها زمانی که ورودیهای زیادی وجود دارد، به هم میچسبند.
مثال:
The data clumpst together when there are too many entries.
معنی(example):
باید اطمینان حاصل کنیم که چسبندگی بر تحلیل ما تأثیر نگذارد.
مثال:
We need to ensure that the clumpst does not affect our analysis.
معنی فارسی کلمه clumpst
:
عملی که در آن دادهها یا اشیاء به صورت چنبرهای گرد هم میآیند.