معنی فارسی clunges
B1عمل یا رفتار چنگ زدن، در تلاش برای حفظ تعادل یا امنیت.
To grasp or hold onto something tightly in a moment of fear or instability.
- VERB
example
معنی(example):
او به دیوار چنگ زد در حالی که سعی میکرد تعادل خود را حفظ کند.
مثال:
He clunges to the wall as he tried to balance himself.
معنی(example):
در طول طوفان، او به درخت چنگ زد تا در امان بماند.
مثال:
During the storm, she clunges to the tree for safety.
معنی فارسی کلمه clunges
:
عمل یا رفتار چنگ زدن، در تلاش برای حفظ تعادل یا امنیت.