معنی فارسی co-dependence
B2وضعیتی که در آن یک فرد به طور مداوم به دیگران وابسته است و این وابستگی میتواند مضر باشد.
A state of emotional reliance where one person is excessively dependent on another.
- noun
noun
معنی(noun):
The state of being co-dependent.
example
معنی(example):
وابستگی متقابل او را در داشتن استقلال مشکلساز کرده بود.
مثال:
Her co-dependence made it hard for her to be independent.
معنی(example):
وابستگی متقابل میتواند بر عزت نفس فرد تأثیر بگذارد.
مثال:
Co-dependence can affect one's self-esteem.
معنی فارسی کلمه co-dependence
:
وضعیتی که در آن یک فرد به طور مداوم به دیگران وابسته است و این وابستگی میتواند مضر باشد.