معنی فارسی co-incidence

B1

همزمانی، واقعه‌ای که به‌طور تصادفی و با حسن تصادف اتفاق می‌افتد.

An occurrence that happens by chance, especially one that is fortunate.

example
معنی(example):

ملاقات آنها یک همزمانی خوشایند بود.

مثال:

Their meeting was a happy co-incidence.

معنی(example):

همزمانی مسیرهای آنها غیرمنتظره بود.

مثال:

The co-incidence of their paths was unexpected.

معنی فارسی کلمه co-incidence

: معنی co-incidence به فارسی

همزمانی، واقعه‌ای که به‌طور تصادفی و با حسن تصادف اتفاق می‌افتد.